42 مدخل
بی قانون
بشکل متخلف
بیترتیب، بیقاعده، بینظم ≠ مرتب
inconstant, irresolute, protean, unbalanced, wayward
(هَ دَ) (ص .) (عا.) بی نظم ، بی قاعده ، قاراشمیش ، قر و قاطی .
بی اراده – دگرگون مزاج
بی حساب، درهم،بی حساب و کتاب،آشفته
سمساری
whimsicality, waywardness, whimsical, opportunism
در گویش گنابادی یعنی انجام کار با سهل انگاری و بی مبالاتی
بیثباتی، دمدمیمزاجی، متلونالمزاجی
ناامید کننده است، هردمبیل، ژولیده، شلخته، لا ابالی
زهره اسکاروم، ادم بی پروا، لا ابالی، هردمبیل، بی فکر، بی قید
slattern، ادم شلخته، ادم ژولیده، زن شلخته، هردمبیل
بی نظیر، بی مرام، بی مسلک، هردمبیل
آشوب، بلوا، بیقانونی، بینظمی، هرجومرج، هردمبیل