احترازلغتنامه دهخدااحتراز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پرهیز کردن . پرهیزیدن . خویشتن را از چیزی نگاه داشتن . (زوزنی ). تحرّز. اجتناب . تحفظ. دوری جستن . خویشتن رابگوشه داشتن . خویشتن داری . گریز. پرهیز : بحجت نگه کن که در دین و دنیاچگونه است از این ناکسان احترازش . <
احترازفرهنگ فارسی معین( اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پرهیز کردن ، دوری نمودن . 2 - (اِمص .) خویشتن داری ، پرهیز.
احترازفرهنگ مترادف و متضادابا، اجتناب، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، تحفظ، حذر، حزم، خویشتنداری، دوری، کنارهجویی، گریز
احتراشلغتنامه دهخدااحتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شکار کردن : احتراش ضب ؛ شکار کردن سوسمار. || گرد آوردن نفقه برای عیال از وجوه مکاسب . || گرد آمدن بر.
اعتراشلغتنامه دهخدااعتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برشدن تاک بر وادیج . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).(آنندراج ). بر چفته شدن انگور. (تاج المصادر بیهقی ). برشدن انگور بر چوب بندی که تاک بر بالای آن اندازند. (از متن اللغة). || عریش ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برپا ساختن عریش
اهتراشلغتنامه دهخدااهتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برآغالیدن . (آنندراج ). برآغالانیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تجنبدیکشنری عربی به فارسیدوري کردن از , احتراز کردن , اجتناب کردن , طفره رفتن از , الغاء کردن , موقوف کردن , پرهيز , اجتناب , کناره گيري , احتراز , طفره
تحرزفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجتناب، احتراز، امتناع، امساک، پرهیز، خویشتنداری، دوری ۲. اجتناب کردن، احتراز کردن، پرهیز کردن، دوریجستن، دوری گزیدن