اذهانلغتنامه دهخدااذهان . [اِ ] (ع مص ) فراموشانیدن از... || مشغول کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مشغول کردن از: اذهننی عنه ؛ فراموش گردانید مرا از آن و مشغول کرد.
اضحیانلغتنامه دهخدااضحیان . [ اِ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گیاهی است چون اقحوان . (از اقرب الموارد). || (ص ) روزی اضحیان ؛ یعنی روشن که در آن ابر نباشد.(از اقرب الموارد). روزی روشن . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || قمر اضحیان ؛ ماه روشن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء
ادهانلغتنامه دهخداادهان . [ اِ ] (ع مص ) ظاهر کردن خلاف باطن . (منتهی الارب ). مداهنه . (زوزنی ). مداهنت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دروغ گفتن . || نفاق کردن . || پوشیدن . (آنندراج ). بپوشیدن . || صنعت کردن در سخن و جز آن . || خیانت کردن . || صاف گردانیدن . (منتهی الارب ). || غش کردن . (تا
ادهانلغتنامه دهخداادهان . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) چرب شدن . || طلا کردن روغن بر خود. (منتهی الارب ). روغن مالیدن . خویشتن را بروغن چرب کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
يثيرُ الرَّأي الْعامَدیکشنری عربی به فارسیافکار عمومي را جريحه دار مي کند (بر مي آشوبد , تحريک مي کند) , اذهان عمومي را تحريک مي کند , احساسات عمومي را برمي انگيزد
ذهنفرهنگ فارسی معین(ذِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فهم ، دریافت . 2 - حافظه ، یاد. 3 - هوش ، خرد. ج . اذهان . 4 - باطن ، درون .
سمپاشی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاشیدن (سم)، آفتزدایی کردن، آفتکشی کردن ۲. شایعه پراکندن، شایعهپراکنی کردن، افترا زدن ۳. مشوبسازی کردن (اذهان)، مخدوش ساختن، بدنام کردن
نَکِرَهُمْفرهنگ واژگان قرآن از آنچه از آنان ديد ، بدش آمد ( آن را رفتاري غير معهود و نا مأنوس دانست . کلمه نکر هم به معناي زيرکي است و هم به معناي امري دشوار است ، که اذهان آن را نميشناسد لذا به عمل زشت نیز چون نامأنوس با جامعه ی انسانی است منکر می گویند)