اسپرتفرهنگ فارسی عمید۱. ورزش.۲. (صفت) ورزشکار: آدم اسپرت.۳. (صفت) ورزشی: لباس اسپرت.۴. غیر رسمی و ساده؛ مناسب برای مکانهای غیر رسمی: در مهمانیهای رسمی هم لباسهای اسپرت میپوشد.
اسپرتفرهنگ فارسی معین(اِ پُ) [ انگ . ] ( اِ.) 1 - ورزش ، انواع گوناگون ورزش . 2 - حالت غیررسمی لباس ، کیف و غیره . 3 - ویژگی ماشینی که با تجهیزات و وسایلی تزیین شده باشد که مخصوص مسابقه است .
حشرتلغتنامه دهخداحشرت . [ ح َ رَ ] (ع اِ) نخجیروال . آهوگردان : سلطان حاجب بزرگ بلکاتکین را گفت کسان باید فرستاد تا حشرت راست کنند بر جانب خارمرغ که شکار خواهیم کرد. و خیل تاشان رفتند و پیاده و حشرت راست کردند و امیر روز شنبه ٔ سیزدهم این ماه سوی خروار و خارمرغ رفت به
اسگردلغتنامه دهخدااسگرد. [ اَ گ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نسربالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، 40 هزارگزی شمال خاوری کدکن ، 7 هزارگزی باختر جاده ٔ شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت حیدریه . سکنه 184</span
اشرطلغتنامه دهخدااشرط. [ اَ رَ ] (ع ن تف ) فرومایه تر. اسم تفضیل است بدون فعل و این نادر است . ارذل . یقال : الغنم اشرطالمال ؛ ای ارذله . (اقرب الموارد).
اشردلغتنامه دهخدااشرد. [ اَ رَ ] (ع ن تف ) رمنده تر. شاردتر : و هم ترکوک اسلح من حباری رأت صقراً و اشرد من نعام .(حیاةالحیوان ج 1 ص 205 س 3</sp
اسپرتزالغتنامه دهخدااسپرتزا. [ اِ رِ ] (اِخ ) اسپرچه . نهری است در سنجاق ازوورنیک ازولایت بوسنه از کوههای نزدیک بحدود سرب سبعان و بسوی شمال غربی جریان مییابد. این رود آبهای چند درّه رافرا گرفته از نزدیکی گراچاقچه میگذرد و تقریباً پس از طی ّ مسافت 100 هزارگز، در
اتومبیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت اشین، خودرو، اُتُل، استیشن، وَن، وانت، کامیون، باری اتومبیل سواری، اسپرت، کورسی، مسابقهای، مدلبالا دیزل ◄ صفات خودرو▼ اجزای اتومبیل▼
صفات لباس: سفارشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد سفارشی، دستدوز، خوشدوخت، بددوخت، بازاریدوز، پروشده، مُد، مُدِروز، خیاطی شیک، اسپرت، بدننما، دکولته تنگ گشاد، ماکسی آجیده، دوخته، ناخنکزده، آزاد، آستین سرخود
ورزشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، کُشتی، ورزش زورخانهای، آببازی، آبتنی، مهارت بدنی، مهارت پهلوانی، پرش، کُشتی قهرمانی، المپیک، جام جهانی، مسابقه، مبارزه ورزش، نرمش، کشش، بدنسازی، اروبیک، پیادهروی، اسپرت، ماساژ دو، دوومیدانی▼، کوهنوردی▼، ژیمناستیک▼، فوتبال▼، والیبال▼، بسکتبال▼، هندبال، راگبی، بیسبال، سایر ور
اسپرتزالغتنامه دهخدااسپرتزا. [ اِ رِ ] (اِخ ) اسپرچه . نهری است در سنجاق ازوورنیک ازولایت بوسنه از کوههای نزدیک بحدود سرب سبعان و بسوی شمال غربی جریان مییابد. این رود آبهای چند درّه رافرا گرفته از نزدیکی گراچاقچه میگذرد و تقریباً پس از طی ّ مسافت 100 هزارگز، در