لبنةلغتنامه دهخدالبنة. [ ل ُ ن َ ] (ع اِ) نواله یا نواله ٔ بزرگ . (منتهی الارب ). || نام آلتی از اصطرلاب . (برهان ). رجوع به اصطرلاب و شطبة شود. اندکی برآمدگی مربع که به هر دو طرف عضاده ٔ اصطرلاب باشد و سوراخی در آن میانه . (غیاث ) .
مجیبلغتنامه دهخدامجیب . [ م ُ ج َی ْ ی َ ] (ع ص ) آن اصطرلاب که بر ظهر آن جیب درجات نقش کرده باشند: اصطرلاب مجیب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کریلغتنامه دهخداکری . [ ک ُ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کره . کروی . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء) : شکل کری و مستدیری یافت . (سندبادنامه ص 12).- اصطرلاب کری ؛ نوعی اصطرلاب که بر روی آن کره ٔ مشبکی کرده
ثلثلغتنامه دهخداثلث . [ ث ُ ] (ع اِ) اصطرلاب ثلث . رجوع به اصطرلاب شود. || (مص ) سوم شدن . بسه کردن . سه یک کردن . سیم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سه یکی مال کسی بستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).