ایفادلغتنامه دهخداایفاد. (ع مص ) برآمدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشرف شدن و برآمدن بر آن . (ناظم الاطباء). || سر برآوردن آهوبره و گوش استیخ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند کردن آهو سر خود را و استیخ کردن گوشهای خود را. (ناظم الاطباء). || شتافتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج )
حافاتلغتنامه دهخداحافات . (ع اِ) ج ِ حافة. کناره های رود. (مهذب الاسماء). || اطراف و جوانب . || حاجات .
حفاثلغتنامه دهخداحفاث .[ ح ُف ْ فا ] (ع اِ) و در اقرب الموارد بتخفیف فاء، ماریست دمنده ٔ بی زهر . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، حفافیث ، حفاثات . مار دمنده که نگزد. مار بی زهر . ماریست دمنده و بی زهر کلانتر از حفث . (منتهی الارب ).
حفادلغتنامه دهخداحفاد. [ ح َف ْ فا ] (ع ص ) بعیر حفاد؛ شتر تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
ارساللغتنامه دهخداارسال . [ اِ ] (ع مص ) فرستادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (غیاث ). گسیل کردن . گسی کردن . ایفاد. فارسیان ، ارسال را بر تحفه و سوغات استعمال کنند. (غیاث از مصطلحات ) : شتاب کن در ارسال جواب این نبشته بسوی امیرالمؤمنین . (تاریخ بیهق
شتافتنلغتنامه دهخداشتافتن . [ ش ِ ت َ ] (مص ) شتابیدن . عجله کردن . به شتاب رفتن . تیزی کردن در رفتن . تعجیل . تاختن .عجله . اِرقِداد. اِستِکارَة. اِعثیجاج . اِکراب . اِکعاب . اِنصاف . اِنکِداد. ایحاف . ایخاف . ایفاد. ایفاض .تَعَجﱡل . تَعجیل . تَقَهوُس . تَکَدﱡس . تَمَرﱡغ . تَنَزﱡع . تَنَزّی .