بالکنفرهنگ فارسی عمید۱. ایوان نردهدار کوچک جلو ساختمان.۲. سالن فوقانی در سینما، تئاتر، یا مجالس قانونگذاری که مشرف به طبقۀ پایین است.
بالکنلغتنامه دهخدابالکن . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) پالگانه . (لغات فرهنگستان ). بالکانه . مهتابی . ایوانچه . خروجی . پالانه . روشن . (یادداشت مؤلف ). پیش آمدگی در طبقه ٔ دوم هر ساختمان که معمولاً بداخل اطاق راه دارد و در حکم یک راهرو کم پهنا در جلو اطاق و سایبانی برای طبقه ٔ اول است و در تابستا
بالکنفرهنگ فارسی معین(کُ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - ایوان . مهتابی . 2 - طبقة بالای تئاتر یا سینما. 3 - ایوان کوچک جلوی کاشانه ، ایوانک (فره ).
بالکینلغتنامه دهخدابالکین . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار تهران که دارای 6 تن جمعیت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
بالکنایةلغتنامه دهخدابالکنایة. [ بِل ْ ک ِ ی َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + کنایه ) باگوشه . گوشه دار. کنایةً. تلویحاً. و رجوع به کنایه شود.
استعارة بالکنایةلغتنامه دهخدااستعارة بالکنایة. [اِ ت ِ رَ ت ُ بِل ْ ک ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) هی اطلاق لفظ المشبه و ارادة معناه المجازی و هو لازم المشبه به . (تعریفات جرجانی ). و رجوع به استعاره شود.
بالکنایةلغتنامه دهخدابالکنایة. [ بِل ْ ک ِ ی َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + کنایه ) باگوشه . گوشه دار. کنایةً. تلویحاً. و رجوع به کنایه شود.