۱. پیچیدن؛ پیچوتاب دادن؛ فتیله کردن.
۲. [قدیمی، مجاز] آزردن.
۳. (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] خشمگین شدن.
۴. (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] نافرمانی کردن.
۱. درخشیدن، رخشیدن، روشن شدن
۲. حرارت یافتن، گرم شدن
۳. گداختن، گرم کردن
۴. تاب آوردن، بردباری کردن، تحمل کردن، طاقت آوردن ≠ برنتافتن
۵. به هم پیچاندن، پیچ دادن، پیچ و تاب دادن، تاب دادن، تافتن
۶. گرم شدن
۷. اعراض کردن، برتافتن،