تعمیم دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ادن، عمومیت دادن، تسریدادن، تحت قانون کلی درآوردن، نتیجۀ کلی گرفتن، مصداق چیزی دانستن شامل شدن
تحمملغتنامه دهخداتحمم . [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) در گرمابه رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). در گرمابه شدن . || اَحَم ّ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سیاه شدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تحمیملغتنامه دهخداتحمیم . [ ت َ ] (ع مص ) تحمیم ماء؛ گرم کردن آب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || سیاه کردن روی کسی به انگشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سیاه کردن روی کسی به زغال . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || برآوردن زمین نباتهای
تهمملغتنامه دهخداتهمم . [ ت َ هََ م ْ م ُ ] (ع مص ) طلب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). جستن چیزی را و تجسس نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جستن چیزی را و تجسس نمودن . (از اقرب الموارد). رجوع به تجسس شود. || شپش جستن در سر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب
تهمیملغتنامه دهخداتهمیم . [ ت َ ] (ع اِ) باران سست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعمملغتنامه دهخداتعمم . [ ت ُ ع َم ْ م ُ ] (ع مص ) عمامه در سر بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). عمامه بر سر بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عمامه پوشیدن و پیچیدن آن بر سر. (از اقرب الموارد). || عم خواندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا
تعمیملغتنامه دهخداتعمیم . [ ت َ ] (ع مص ) مهتر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || عمامه پوشانیدن . (دهار) (آنندراج ). عمامه پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). عمامه پوشانیدن و عمامه بسر بستن . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : عمم الرجل (مجهولاً)؛ ای
تعمیمgeneralization 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایند ساختن یک مفهوم یا حکم یا اصل یا نظریه از تعداد محدودی موارد خاص و به کار بردن آن بهطور گستردهتر برای یک گروه کامل از اشیا یا رویدادها یا افراد
تعمیملغتنامه دهخداتعمیم . [ ت َ ] (ع مص ) مهتر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || عمامه پوشانیدن . (دهار) (آنندراج ). عمامه پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). عمامه پوشانیدن و عمامه بسر بستن . (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : عمم الرجل (مجهولاً)؛ ای
تعمیمgeneralization 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایند ساختن یک مفهوم یا حکم یا اصل یا نظریه از تعداد محدودی موارد خاص و به کار بردن آن بهطور گستردهتر برای یک گروه کامل از اشیا یا رویدادها یا افراد