جرنگیدنلغتنامه دهخداجرنگیدن . [ ج َ رَ دَ / ج ِ رَ دَ ] (مص جعلی ) آواز کردن شمشیر و گرز و امثال آن باشد به هنگام کار فرمودن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : جرنگیدن تیغ و گرز و تبرکجاگوش گردون همی گشت کر. <p class="auth
جرنگیدنفرهنگ فارسی عمیدصدا کردن شمشیر و زنگ و هرچیز فلزی یا چینی هنگامی که به چیزی بخورد: ◻︎ به ابر اندر آمد دم کرهّنای / جرنگیدن گرز و هندیدرای (فردوسی۱: ۱۲۶۷).
زرندینلغتنامه دهخدازرندین . [ زَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دورود است که در بخش مرکزی شهرستان ساری و هفت هزارگزی جنوب خاوری نکا واقع است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
jinglesدیکشنری انگلیسی به فارسیجینلز، صدای جرنگ جرنگ، طنین زنگ، طنین زنگ ایجاد کردن، جرنگیدن، جرنگ جرنگ کردن
jingleدیکشنری انگلیسی به فارسیصدای جیر جیر، صدای جرنگ جرنگ، طنین زنگ، طنین زنگ ایجاد کردن، جرنگیدن، جرنگ جرنگ کردن
اغنيةدیکشنری عربی به فارسیصداي جرنگ جرنگ , طنين زنگ , جرنگ جرنگ کردن , طنين زنگ ايجاد کردن , جرنگيدن , بطور يکنواخت يا يک وزن خواندن , يک نواخت , يک وزن , اواز , سرود يک نواخت , سرود , نغمه , سرودروحاني , تصنيف , ترانه , شعر