خونابه

xunābe

معنی

۱. (پزشکی) خون آمیخته با آب.
۲. [قدیمی، مجاز] اشک خونین.
۳. [قدیمی، مجاز] خون.

جست‌وجوی دقیق

خونابه

لغت‌نامه دهخدا

خونابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آب با خون آمیخته . (یادداشت بخط مؤلف ). || آب مانندی که محتوی از خون و شیرباشد و به اصطلاح علمی فرنگ سرم گویند. || اشک خونین . خوناب . (ناظم الاطباء). اشک : چو نزدیک آنجای برزو رس

خونابه

فرهنگ فارسی عمید

۱. (پزشکی) خون آمیخته با آب.۲. [قدیمی، مجاز] اشک خونین.۳. [قدیمی، مجاز] خون.

خونابه

drip

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مایعی که در هنگام باز شدنِ یخ فراورده‌های گوشتی منجمد از آنها خارج میشود

خونابه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

plasma, serum

خونابه

دیکشنری فارسی به عربی

مثل

جست‌وجوی هم‌آوا

خونابه بار

لغت‌نامه دهخدا

خونابه بار. [ ب َ / ب ِ] (نف مرکب ) خونابه ریز. پراشک . اشک ریز : پیش در تو هرشب خاقانی از هوایت دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده .خاقانی .

خونابه آشام

لغت‌نامه دهخدا

خونابه آشام . [ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) کنایه از ظالم . دل آزار. (آنندراج ). || غمخوار : رفت صادق خان ز دهر آن نور چشم مردمی در غمش چون مردمک خونابه آشامیم ما.کلیم (از آنندراج ).