آنقونلغتنامه دهخداآنقون . (اِ) اَنقون . ایقون . گلگنده . وردالمنتن . و نوعی از آن دورس و معرب آن دریاس است .
ادریاسلغتنامه دهخداادریاس . [ ] (معرب ، اِ) ادریس . دریاس . اذریاس . ثافیسا. ثافیستا. صمغ سداب بری . رجوع به ثافسیا شود.
اذیریاسلغتنامه دهخدااذیریاس . [ ] (معرب ، اِ) ثافسیاو تفسیا نیز گویند و اهل مغرب دریاس گویند. (اختیارات بدیعی ). رجوع به آذریاس و ادریاس و ثافسیا شود.
اذریاسلغتنامه دهخدااذریاس . [ ] (معرب ، اِ) بلغت عبرانی ثافسیا . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (بحر الجواهر). دریاس . آذریاس . و رجوع به آذریاس و ثافسیا شود.
بونافعلغتنامه دهخدابونافع. [ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از معجون دوایی . (آنندراج ) (غیاث ). دریاس . ادریاس . نافسیا. ادریس . حلوا. (یادداشت بخط مؤلف ). || مأخوذ از تازی . می و شراب . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). رجوع به ابونافع شود.