زبرجدفاملغتنامه دهخدازبرجدفام . [ زَ ب َ ج َ ] (ص مرکب ) زبرجدرنگ . زبرجدگون . دارای رنگی شبیه به رنگ زبرجد. زبرجدی . زبرجدین .
زبرجدرنگلغتنامه دهخدازبرجدرنگ . [ زَ ب َ ج َ رَ ] (ص مرکب ) برنگ زبرجد. زبرجدگون . زبرجدفام . زبرجدی . زبرجدین .
زبرجدگونلغتنامه دهخدازبرجدگون . [ زَ ب َ ج َ ] (ص مرکب ) مانند زبرجد. زبرجدی رنگ . زبرجدفام : یا همچو زبرجدگون . یکرشته ٔ سوزن اندر سر هر سوزن یک لؤلؤ شهوار.منوچهری (دیوان ص 37).