زنگیلغتنامه دهخدازنگی .[ زَ ] (اِخ ) ابن مودود. رجوع به اتابکان سنجار و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 560 و تاریخ مغول اقبال شود.
زنگیلغتنامه دهخدازنگی . [ زَ ] (اِخ ) اتابک عمادالدین زنگی پسر آق سنقر. رجوع به اتابکان الجزیره و شام و عمادالدین و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 321 و 551 شود.
زنگیلغتنامه دهخدازنگی . [ زَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورگ ازهفت لنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
مفصل زینیsaddle jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی مفصل زلالهای که شبیه به زین است و امکان حرکت در جهات مختلف را امکانپذیر میسازد، مانند مفصل پایۀ شست
زنگیانلغتنامه دهخدازنگیان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان انگهران است که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زنگیانلغتنامه دهخدازنگیان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان گرگان است که 465 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
زنگیانلغتنامه دهخدازنگیان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زنگیانلغتنامه دهخدازنگیان . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ولوپی است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی واقع است و 320 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
زنگیانهلغتنامه دهخدازنگیانه . [ زَ گیا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) مقابل رومیانه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سیاه و مجعد در صفت زلف و سیاه در صفت خال : اگرچه موی بودش زنگیانه چنان چون بود چشمش جادوانه . (ویس و رام
زنگی رودلغتنامه دهخدازنگی رود. [ زَ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است معروف که از پهلوی شهر ایروان می گذرد و منبع آن دریاچه ٔ کوکجه است که به رودخانه ٔ ارس متصل میشود و دریاچه ٔ کوکجه در شمال مشرق شهر ایروان است و آبش شیرین است و از کنار آن دریاچه تخمیناً بیست و هفت میل است و زنگی رودرا رود زنگی نیز می
زنگی حاجی عسگرلغتنامه دهخدازنگی حاجی عسگر. [ زَ ع َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زنجان رود است که در بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
زنگی آبادلغتنامه دهخدازنگی آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرودشت است که در بخش زرقان شهرستان شیراز واقع است و 930 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
زنگی آبادلغتنامه دهخدازنگی آباد. [ زَ ] (اِخ ) مرکز دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان است که 1618 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زنگی آبادلغتنامه دهخدازنگی آباد. [ زَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کرمان است . این دهستان از 56 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و قراء مهم آن عبارتند از: اختیارآباد، شاهرخ آباد، علی آباد کهنوج . مرکز دهستان قریه ٔ زنگی آباد است و سکنه ٔ دهستان در حدود<s
دایره زنگیلغتنامه دهخدادایره زنگی . [ ی ِ رَ / رِ زَ ] (اِ مرکب ) رجوع به دایره (در معنی آلت موسیقی ) شود.
درزنگیلغتنامه دهخدادرزنگی . [ دَ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و دو هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
چشمه زنگیلغتنامه دهخداچشمه زنگی . [ چ َ م َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 16 هزارگزی شمال خاوری دیزگران و 2 هزارگزی شمال چنگیزه واقع است . کوهستانی و سردسیر است و <span class="hl" dir="ltr
چشمه زنگیلغتنامه دهخداچشمه زنگی . [ چ َ م َزَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 44 هزارگزی جنوب درمیان و 3 هزارگزی راه شوسه ٔ بیرجند به درخ واقع است . دامنه و معتدل است و <span class="hl" dir="l
چم زنگیلغتنامه دهخداچم زنگی . [ چ َ زَ ] (اِخ ) دهی از بخش زرین آباد شهرستان ایلام که در 6 هزارگزی خاورپهله ، کنار راه مالرو دهلران واقع است . کوهستانی و گرمسیر است و 250 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ میسنه . محصولش غلات و لبنی