سانحهaccidentواژههای مصوب فرهنگستانرویداد ناگواری که به بروز صدمات جانی یا وارد آمدن آسیب جدی به هواگَرد یا شناور منجر میشود
سانحةلغتنامه دهخداسانحة. [ن ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث سانح . رجوع به سانح شود. || هر چیز ناپسند و موحش . (ناظم الاطباء).
سانعةلغتنامه دهخداسانعة. [ ن ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) ناقه ٔ خوب و نیکو. (منتهی الارب ). ماده شتر خوب و نیکو. (ناظم الاطباء).
سانحۀ پلbridge strikeواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد یک وسیلۀ نقلیۀ جادهای با سازۀ بالاسر آن که پلی ریلی است که در نتیجۀ آن مسیر قطار تا انجام بازدید کارشناس مسدود یا دستکم سبب تأخیر در حرکت قطار میشود
سانحۀ دریاییmarine casualty, marine accidentواژههای مصوب فرهنگستانپیشامدی که در آن به افراد یا شناور یا محمولۀ آن یا محیطزیست آسیب کلی یا جزئی برسد
سانحهنگارaccident recorderواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی تعبیهشده در یک محفظۀ بسیار محکم که مؤلفههای پرواز را برای بررسی علت سوانح احتمالی ثبت میکند
سانحۀ اسقاطگرhull loss accidentواژههای مصوب فرهنگستانسانحهای که در پی آن هواگَرد اسقاطی به شمار آید
سانحۀ پلbridge strikeواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد یک وسیلۀ نقلیۀ جادهای با سازۀ بالاسر آن که پلی ریلی است که در نتیجۀ آن مسیر قطار تا انجام بازدید کارشناس مسدود یا دستکم سبب تأخیر در حرکت قطار میشود
سانحۀ دریاییmarine casualty, marine accidentواژههای مصوب فرهنگستانپیشامدی که در آن به افراد یا شناور یا محمولۀ آن یا محیطزیست آسیب کلی یا جزئی برسد
سانحهنگارaccident recorderواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی تعبیهشده در یک محفظۀ بسیار محکم که مؤلفههای پرواز را برای بررسی علت سوانح احتمالی ثبت میکند