غزولغتنامه دهخداغزو. [ غ َزْوْ ] (ع مص ) خواستن و جستن و آهنگ کسی کردن . (منتهی الارب ). آهنگ و خواستن چیزی را و جستن و آهنگ چیزی کردن . (آنندراج ). آهنگ کردن ،یقال : غزوی کذا؛ ای قصدی . (منتهی الارب ). طلب الشی ٔ.(تاج المصادر بیهقی ). اراده و طلب و قصد: عرفت ما یغزی من هذا لکلام ؛ ای یراد.
غزوفرهنگ فارسی معین(غَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جنگ کردن با دشمن . 2 - (اِ.) جنگ هایی که پیغمبر شخصاً در آن حضور داشتند.
غزویلغتنامه دهخداغزوی . [ غ َزْ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به غزو. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به غزو شود.
غزویواژهنامه آزادغزوی به معنی جنگ و آن دسته از جنگهایی که پیامبر اسلام سردار و فرمانده بودند گفته می شود.لازم به ذکر است غزوی نام یک محل (روستا) در کشور ترکیه و در شمال استانبول نیز می باشد.
غوزولغتنامه دهخداغوزو. (ص نسبی ) آدم غوزو. در تداول عامه ٔ برخی از استانها، غوزی . غوزدار. قوزدار. رجوع به غوزی شود.
غزیلغتنامه دهخداغزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) (1853-1933) شیخ کامل . عضو مجمع علمی دمشق . او راست : «نهر الذهب فی تاریخ حلب ». (از اعلام المنجد).
غزیلغتنامه دهخداغزی . [ غ َزْ زی ] (اِخ ) (977-1061هَ . ق .) محمدبن محمدبن محمدبن احمد غزی عامری دمشقی ، ملقب به نجم الدین . مورخی متتبع و ادیب بود. وی در دمشق به دنیا آمد و در همانجا در گذشت . او راست : کتاب «الکواکب السائر
غزوانلغتنامه دهخداغزوان . [ غ َ زَ ] (ع مص ) جنگ کردن با دشمن . در پی جنگ و غارت دشمن گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به جنگ دشمنان رفتن و غارت کردن آنان در دیار ایشان . غَزْوْ. غَزاوَة. (اقرب الموارد). رجوع به غزو شود.
غزوانلغتنامه دهخداغزوان . [ غ َزْ ] (اِخ ) ابن اسماعیل . جهشیاری داستانی از وی درباره ٔ یحیی بن خالد و فضل نقل کرده است . رجوع به کتاب الوزراء و الکتاب تألیف جهشیاری چ مصر 1357 هَ . ق . ص 196 شود.
غزوهفرهنگ فارسی عمیدجنگ مسلمانان با کافران که حضرت رسول شخصاً همراه سپاهیان بود: غزوۀ بدر، غزوۀ اُحُد، غزوۀ خندق.
غزواتلغتنامه دهخداغزوات . [ غ َ زَ ] (ع اِ) ج ِ غَزوَة. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به غزوة شود : و چون اهل فضل در ایام ایشان [سلجوقیان ] حظی نیافته اند و به شرح حالات و مقالات و غزوات ایشان اعتنایی ننموده کس از ایشان یاد نیاورد و از معالی و مآثر ایشا
غزوه ٔ حنینلغتنامه دهخداغزوه ٔ حنین . [ غ َزْ وَ ی ِ ح ُ ن َی ْ ](اِخ ) یا غزوه ٔ هوازن . رجوع به حنین و هوازن شود.
غزوه ٔ احزابلغتنامه دهخداغزوه ٔ احزاب . [ غ َزْ وَ ی ِ اَ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ خندق . رجوع به احزاب و خندق شود.
غزوه ٔ طلب کرزبن جابرلغتنامه دهخداغزوه ٔ طلب کرزبن جابر. [ غ َزْ وَ ی ِ طَ ل َ ب ِ ک ُ زِ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ بدرالاولی یا غزوه ٔ سفوان . رجوع به بدرالاولی و سفوان شود.
غزوه ٔ مریسیعلغتنامه دهخداغزوه ٔ مریسیع. [ غ َزْ وَ ی ِ م ُ رَ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ بنی المصطلق . رجوع به بنی المصطلق و مریسیع شود.