فاسقونلغتنامه دهخدافاسقون . [ س ِ ] (اِخ ) به لغت رومی نام بیشه و جنگلی است درروم . (برهان ). در معجم البلدان و نخبة الدهر و حدودالعالم نیامده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : که او گفت در بیشه ٔ فاسقون یکی گرگ یابی بسان هیون . فردوسی (شاهنامه چ
فاسقلغتنامه دهخدافاسق . [ س ِ ] (ع ص ) زناکار. (منتهی الارب ). تبه کار. فاجر. (یادداشت بخط مؤلف ). || ناراست کردار. (منتهی الارب ) : چون نیم زاهد و نیم فاسق از چه قومم ، بدانمی ای کاش . عطار.گر تو زآن فاسق ستانی داد من بر تو و