لغتنامه دهخدا
قواضب . [ ق َ ض ِ ] (ع ص ، اِ)ج ِ قاضب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی تیغهای بران . (آنندراج ) : و مردم شهر اندر حالت اختلاط کتایب و اختراط قواضب و تمکین یافتن نیزه ها در سینه ها و شمشیرها در مفاصل و اعضا با ایشان مقاومت نتوانند کرد. (تاریخ بیه