مالایطاقلغتنامه دهخدامالایطاق . [ ی ُ ] (ع ص مرکب ) آنچه که در قدرت کسی نباشد. (آنندراج ) (از غیاث ). فوق طاقت و غیرقابل تحمل . (ناظم الاطباء). بالای توانایی . که تاب نتوان آورد: تکلیف مالایطاق محال است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تکلیف مالایطاقلغتنامه دهخداتکلیف مالایطاق . [ ت َ ف ِ ی ُ ] (ترکیب وصفی ) آنچه که از آن عاجزآیند. (انجمن آرا). تکلیفی که بدان تاب نتوان آورد.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و در آن وقت بداند که دغل آن باشد که خدای عادل را ظالم گفته باشد... و تکلیف مالایطاق را جایز دانسته باشد. (کتاب
ملتاقلغتنامه دهخداملتاق . [ م ُ ] (ع ص ) چسبیده و همدم و مصاحب راست و صادق . || بی نیاز. (ناظم الاطباء). و رجوع به التیاق شود.
ملتکلغتنامه دهخداملتک . [ م ُ ت َک ک ] (ع ص ) مست خوش از مستی . (آنندراج ). سکران ملتک ؛ مست خشک از مستی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انبوهی کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || لشکر در هم پیوسته . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || درنگ کننده در ح
ملتقیلغتنامه دهخداملتقی . [ م ُ ت َ قا ] (ع اِ) جای به هم رسیدن دو چیز و جای وصل . (غیاث ) (آنندراج ). جای به هم رسیدن . (ناظم الاطباء). نقطه ٔ اتصال . خط اتصال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملتقا شود. || جایی که دو نهر به هم داخل می گردند. (ناظم الاطباء). || جایی که دو دریا به هم م
تکلیف مالایطاقلغتنامه دهخداتکلیف مالایطاق . [ ت َ ف ِ ی ُ ] (ترکیب وصفی ) آنچه که از آن عاجزآیند. (انجمن آرا). تکلیفی که بدان تاب نتوان آورد.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و در آن وقت بداند که دغل آن باشد که خدای عادل را ظالم گفته باشد... و تکلیف مالایطاق را جایز دانسته باشد. (کتاب
لایطاقلغتنامه دهخدالایطاق . [ ی ُ] (ع ص مرکب ) (از: لا + یطاق ) که تاب نتوان آوردن .- تکلیف مالایطاق ؛ تکالیف تحمل ناکردنی .
ابوکالنجارلغتنامه دهخداابوکالنجار. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) انوشیروان بن منوچهربن قابوس . او قائم مقام پدر شد و نسبت به سلطان مسعود غزنوی اظهار اطاعت و انقیاد نمود اما در وقتی که سلطان بحدود جرجان رسید ابوکالنجار بتکلیفات مالایطاق مکلف شد. بنابر آن جرجان را بازگذاشته در بعض قلاع متحصن گردید و هم آنجا روزگ
بهرلغتنامه دهخدابهر. [ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) توانگری . || دوری . || درستی . || اندوه . || هلاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هلاک از هلاکت . (برهان ) (جهانگیری ). || نگونساری ، یقال : بهراً له . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بهتان و تهمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا
طالب بن عبدالغتنامه دهخداطالب بن عبدا. [ ل ِ بِب ْ ن ِ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ازدی گوید: حدیث او قابل اعتماد نیست آنگاه سلسله ٔ حدیث او را از طریق ابوکریب بدین سان روایت کرده است : موسی بن طالب بن عبداﷲ ما را خبر داد (وی گفت ) پدرم از عطا و او از میسرة واو درباره ٔ علی رضی اﷲ عنه روایت کرد که وی بمسک
شبهاتلغتنامه دهخداشبهات . [ ش ُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ شبهة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از مباحث مهم اصول فقه بحث در شبهات است و در آنجا اغلب مرادف با شک و تردید و مقابل با ظن و قطع آمده است و اقسامی دارد:- شبهات بدویه ؛ که حکمی ندارد.- شب
تکلیف مالایطاقلغتنامه دهخداتکلیف مالایطاق . [ ت َ ف ِ ی ُ ] (ترکیب وصفی ) آنچه که از آن عاجزآیند. (انجمن آرا). تکلیفی که بدان تاب نتوان آورد.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و در آن وقت بداند که دغل آن باشد که خدای عادل را ظالم گفته باشد... و تکلیف مالایطاق را جایز دانسته باشد. (کتاب