مباهاتلغتنامه دهخدامباهات . [ م ُ ] (ع اِمص ) (از «مباهاة» عربی ) نازیدن و تفاخر کردن به چیزی . (غیاث ). مأخود ازتازی ، تفاخر و ناز ومدح و ستایش بی جا و خودبینی و غرور و نخوت و خودستائی و مدح و ستایش و بزرگی و جلال . (ناظم الاطباء). نبرد کردن کسی را در حسن و خوبی و نازیدن به چیزی و با لفظ کردن
مباحاتلغتنامه دهخدامباحات . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) کارهای مباح و مشروع و روا. (ناظم الاطباء). ج ِ مباح .رجوع به مباح شود. || (اصطلاح حقوقی ) و آن اموالی است که ملک اشخاص نباشد. اموالی است که بعنوان مالکیت در اختیار هیچ مقامی نباشد. (فرهنگ حقوقی دکتر جعفری لنگرودی ). مباحات اموالی را گویند که مالک ن
نائیدنلغتنامه دهخدانائیدن . [ دَ ] (مص ) فخر کردن و مباهات نمودن . (برهان ). مباهات کردن . (انجمن آرا) (از آنندراج ). (غیاث ). لاف زدن . مباهات کردن . (از ناظم الاطباء). سرافرازی کردن . به خود بالیدن . نازیدن . به خود نازیدن . تفاخر.
تفاخرفرهنگ مترادف و متضاد۱. افتخار، غرور، فخر، لاف، مباهات، ناز، نازش، ۲. نازیدن، فخر کردن، بالیدن، مباهات کردن