متبدیلغتنامه دهخدامتبدی . [ م ُ ت َ ب َدْ دی ] (ع ص ) آن که برآید و آشکار گردد. (آنندراج ). آن که در نظر می آید. (ناظم الاطباء). || مقیم شونده در بادیه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آغاز کننده و شروع کننده . (ناظم الاطباء) و رجوع به تبدی شود.
متبادیلغتنامه دهخدامتبادی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بادیه نشین . (آنندراج ). روستائی و دهاتی و بیابانی . (ناظم الاطباء).
متبدعلغتنامه دهخدامتبدع . [ م ُ ت َ ب َدْ دِ ] (ع ص ) نو بیرون آورنده و مبتدع . (آنندراج ). مخترع . مصنف . مخترع . بدعت گذارنده . (ناظم الاطباء). || افسانه گو. (ناظم الاطباء). و رجوع به مبتدع و تبدع شود.
متبضعلغتنامه دهخدامتبضع. [ م ُت َ ب َض ْ ض ِ ] (ع ص ) پیشانی که خوی از آن روان باشد.(آنندراج ). خوی روان شده و جاری گشته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || جلد شکافته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تبضع شود.