متصدی حسابaccount executive 1, AE 2واژههای مصوب فرهنگستاننامی برای فروشندهای که حسابی را در اختیار مشتری قرار میدهد
متسدیلغتنامه دهخدامتسدی . [ م ُ ت َ س َدْ دی ] (ع ص ) بر زبر چیزی شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). برآینده و بر زبر چیزی نشیننده . (از ناظم الاطباء). || پیروی کننده . || بافنده ٔ جامه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسدی شود.
متصدیلغتنامه دهخدامتصدی . [ م ُ ت َ ص َدْ دی ] (ع ص ) پیش آینده . (منتهی الارب ). پیش آینده . از تصدی که بمعنی پیش آمدن است ... و از پیش آینده در اینجا مراد از پیشکار است . (آنندراج ) (غیاث ). پیش آینده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرض نماینده . (منتهی الارب ). کسی که برمی گرداند رو
متصدیلغتنامه دهخدامتصدی . [ م ُ ت َ ص َدْ دی ] (ع ص ) پیش آینده . (منتهی الارب ). پیش آینده . از تصدی که بمعنی پیش آمدن است ... و از پیش آینده در اینجا مراد از پیشکار است . (آنندراج ) (غیاث ). پیش آینده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرض نماینده . (منتهی الارب ). کسی که برمی گرداند رو
متصدیلغتنامه دهخدامتصدی . [ م ُ ت َ ص َدْ دی ] (ع ص ) پیش آینده . (منتهی الارب ). پیش آینده . از تصدی که بمعنی پیش آمدن است ... و از پیش آینده در اینجا مراد از پیشکار است . (آنندراج ) (غیاث ). پیش آینده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرض نماینده . (منتهی الارب ). کسی که برمی گرداند رو
بلامتصدیلغتنامه دهخدابلامتصدی . [ ب ِ م ُ ت َ ص َدْ دی ] (ع ص مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + متصدی ) بدون متصدی . بی سرپرست . بی مباشر. || بی صاحب . (فرهنگ فارسی معین ).
بهرهبرداری بیمتصدیunattended operationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بهرهبرداری براساس عملکرد خودکار یک سامانه بدون دخالت کاروَر یا متصدی