مردمآمیزsociableواژههای مصوب فرهنگستانفردی که قادر است همنشینی و دوستی و روابط اجتماعی آرام و پایداری با همنوعان خود داشته باشد متـ . جامعهپذیر
مردم آمیزلغتنامه دهخدامردم آمیز. [ م َ دُ ] (نف مرکب ) خلیق متواضع. (آنندراج ). مردم جوش . که با خلایق بجوشد و خوشرفتاری و معاشرت کند. مقابل مردم گریز : چون به ریش آمد و به لعنت شدمردم آمیز و صلح جوی بود.سعدی .
اتاق کژبینی اِیمزAmes distortion roomواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی که در آن سرنخهای خاص ادراک عمق بهصورت آزمایشی مورد استفاده قرار میگیرند تا درک آزمایششونده را از اندازة نسبی اشیای درون اتاق تحریف کنند نیز: اتاق اِیمز Ames room
مردمآمیزیsociabilityواژههای مصوب فرهنگستاننیاز یا تمایل به جستن همنشین و دوست و روابط اجتماعی متـ . جامعهپذیری