لغتنامه دهخدا
مرشدی .[ م ُ ش ِ ] (حامص ) مرشد بودن . عمل شخص مرشد. عمل ارشاد. راهبری . هدایت . پیری و مرادی . || تربیت مذهبی . (ناظم الاطباء). رجوع به مُرشِد شود. || (اِ) ظاهراً نام نوعی پارچه باشد : چو بادبیزن و مسواک داشت حکم علم بشد سجاده ٔ زردک به مرشدی