مستقبل

mostaqbel

معنی

۱. استقبال‌کننده؛ پیشوازرونده؛ پیش‌آینده.
۲. (اسم) [قدیمی] زمان آینده.

مترادف

آتی، آتیه، آینده ≠ حال، گذشته

جست‌وجوی دقیق

مستقبل

لغت‌نامه دهخدا

مستقبل . [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از استقبال . آنچه بسوی آن روی آورند. (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || زمانی که بعد از حال آید. مستقبِل . (المنجد). || در اصطلاح مصوران ، تمام رخ . تصویر دوچشمی . تصویر که دو چشم و هر دو رخساره دارد در مقابل نیمرخ که به

مستقبل

لغت‌نامه دهخدا

مستقبل . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استقبال . روی به چیزی آرنده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که در مقابل و محاذات چیزی قرار گیرد چون در مقابل قبله . (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || در اصطلاح فقهی ، کسی که به طرف قبله متوجه است . || پیش آینده . (غیاث ) (آن

مستقبل

دیکشنری عربی به فارسی

اينده , مستقبل , بعدي , بعد اينده , اتيه , اخرت

مستقبل

فرهنگ فارسی عمید

آینده؛ زمان آینده.

مستقبل

فرهنگ فارسی عمید

۱. استقبال‌کننده؛ پیشوازرونده؛ پیش‌آینده.۲. (اسم) [قدیمی] زمان آینده.

جست‌وجوی هم‌آوا

مُّسْتَقْبِلَ

فرهنگ واژگان قرآن

رو آورنده

مستقبل (دستور زبان)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

future

مستقبلي

دیکشنری عربی به فارسی

مربوط به اينده , پيشرو

جست‌وجوی مشابه

مستقبلیات

لغت‌نامه دهخدا

مستقبلیات . [ م ُ ت َ ب ِ لی یا ] (ع ص ،اِ) حوادث آینده و زمانهای آینده . (ناظم الاطباء).

مستقبلین

لغت‌نامه دهخدا

مستقبلین . [ م ُت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستقبِل (در حالت نصبی و جری ). رجوع به مستقبل شود. || پیشوازکنندگان . (ناظم الاطباء). به پیشوازآیندگان . استقبال کنندگان .