معدلتلغتنامه دهخدامعدلت . [ م َ دِ ل َ / م َ دَ ل َ ] (ع اِ) عدل و داد. (غیاث ). داد و دادرسی و عدالت . (ناظم الاطباء) : و آنچه به حکم معدلت و راستی واجب آمدی ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 100). چه در احکام
معدلتفرهنگ فارسی معین(مَ دِ یا دَ لَ) [ ع . معدلة ] 1 - (اِ مص .) دادگری ، دادگستری . 2 - (اِ.) عدل ، داد.
معادلاتلغتنامه دهخدامعادلات . [ م ُ دَ / دِ ] (ع اِ) چیزهایی که برابر و معادل هم باشند. (ناظم الاطباء). ج ِ معادله : معادلات دو مجهولی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معادله شود.
معدلاتلغتنامه دهخدامعدلات . [ م ُ ع َدْ دَ ] (ع اِ) گوشه های خانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معضلاتلغتنامه دهخدامعضلات . [ م ُ ض ِ ] (ع اِ) مسائل مشکل . (منتهی الارب ). مشکلات . (آنندراج ) (غیاث ). کارهای دشوارو مسائل مشکل . (ناظم الاطباء). ج ِ معضلة. مسائل دشوار و فرو بسته که به طریق حل آن راه نتوان یافت . (از اقرب الموارد) : ما جمله ٔ برادران و پسران فرمان ناف
عدلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، انصاف، قسط، حق، عدالت، دادگستری فریادرسی، اصلاحات، رفرم گرایی ترازوی عدل، میزان، قانونیت انسانیت، پایبندیبهاصول اخلاقی، انصاف، بیطرفی معدلت