مفتریلغتنامه دهخدامفتری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) دروغ گوینده بر کسی . بهتان و تهمت نهنده بر کسی . (از غیاث ) (از آنندراج ). دروغ بربافنده و بهتان زننده . تهمت نهنده و دروغ گوینده بر کسی . (از ناظم الاطباء). آنکه دروغ بندد. بهتان زن . ج ، مفترون ، مفترین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <span class="h
مفتریلغتنامه دهخدامفتری . [ م ُت َ را ] (ع ص ) دروغین . مجعول . بربافته : ای برترین مقام ملائک بر آسمان با منصب تو زیرترین پایه ٔ علاشعر آورم به حضرت عالیت زینهاربا وحی آسمان چه زند سحر مفتری . سعدی (کلیات چ مصفا ص <span class="hl"
مُّفْتَرًىفرهنگ واژگان قرآن افتراء بسته شده - به دروغ نسبت داده شده (افتراء : کاري را به غير کننده اش نسبت دادن)
مفاطیرلغتنامه دهخدامفاطیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُفطِر، افطارکننده و روزه گشاینده . (آنندراج ). ج ِ مفطر. (ناظم الاطباء). و رجوع به مفطر شود.
مفترلغتنامه دهخدامفتر. [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) سست کننده . ضعیف کننده .دوایی که فتور آرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مفترعلغتنامه دهخدامفترع . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص )دوشیزگی رباینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه دوشیزگی می رباید. (ناظم الاطباء).
مفتریاتلغتنامه دهخدامفتریات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُفتَری ̍. فرابافته ها. سخنان بربافته . کلمات بهم بربافته : أم یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون اﷲ اًن کنتم صادقین . (قرآن 13/11). پس آن وز
مفتریاتلغتنامه دهخدامفتریات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُفتَری ̍. فرابافته ها. سخنان بربافته . کلمات بهم بربافته : أم یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون اﷲ اًن کنتم صادقین . (قرآن 13/11). پس آن وز