ملیونلغتنامه دهخداملیون . [ ] (اِ) خربزه ٔ گرمک است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به ملونیا شود.
ملیونلغتنامه دهخداملیون . [ م ِ ] (فرانسوی ، عدد، ص ) ده لک یا دوکرور و یا هزارهزار. (ناظم الاطباء). ج ، ملایین . به زبان مردم عامه ملاوین . معادل میلیون . (دزی ج 2 ص 616).
ملیونلغتنامه دهخداملیون . [ م ِل ْ لی یو ] (از ع ، اِ) طرفداران ملت . مقابل کسانی که از دولت ، یا دولت غیرمبعوث از ملت حمایت می کردند.
ملونلغتنامه دهخداملون .[ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) رنگارنگ کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). رنگارنگ . (ناظم الاطباء). رنگین . رنگ وارنگ . رنگ به رنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گویند مرا چون سلب خوب نسازی مأوی گه آراسته و فرش ملون .منتصربن نوح (از لباب الالب
میلیاردرلغتنامه دهخدامیلیاردر. [ دِ ] (فرانسوی ، ص ) کسی که ارزش مایملکش بالغ بر هزار ملیون واحد پول رایج مملکتش باشد. کنایه از شخص بسیار ثروتمند.