۱. قرار؛ آرام؛ آرامش: ◻︎ دلش گشت پرآتش از مهر زال / از او دور شد رامش خورد و هال (فردوسی: ۱/۱۸۷).
۲. صبر و شکیبایی: ◻︎ گمان مبر که مرا بیتو جای هال بُوَد / جز از تو دوست گرم، خون من حلال بُوَد (دقیقی: ۹۸).
۱. آرام
۲. آرامش، سکون
۳. شکیب، صبر، قرار
۴. راهرو، سرسرا
سرسرا، تالار