ویولونلغتنامه دهخداویولون . [ ی ُ لُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) ویلن . یکی از سازهای زهی که می تواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجراکند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی به اروپا رفته است . این ساز دارای چهار سیم «می »،«لا»، «رِ» و «سل » است و به دو طریق نواخته می شود، یکی به وسیله ٔ
ویولون زنلغتنامه دهخداویولون زن . [ ی ُ لُن ْ زَ ] (نف مرکب ) ویولون زننده . نوازنده ٔ ویولون . ویولونیست .
ویولون سللغتنامه دهخداویولون سل . [ ی ُ لُن ْ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) از سازهای آرشه ای که به هیأت ویولون ولی از آن بزرگتر است و به هنگام نواختن ته آن در روی زمین قرار می گیرد و آن را مانند کمانچه می نوازند. صدای ویولون سل یک اکتاو بم تر از صدای ویولاست . (فرهنگ فارسی معین ).
ویولون سلفرهنگ فارسی عمیدویولون بزرگ که هنگام نواختن ته آن را بر زمین میگذارند و نوازنده در حالت نشسته مینوازد.
ویولونیستلغتنامه دهخداویولونیست . [ ی ُ ل ُ ](فرانسوی ، ص ، اِ) ویولون زن . ماهر در نواختن ویولون . رجوع به ویولون زن شود.
ویولون زنلغتنامه دهخداویولون زن . [ ی ُ لُن ْ زَ ] (نف مرکب ) ویولون زننده . نوازنده ٔ ویولون . ویولونیست .
ویولون سللغتنامه دهخداویولون سل . [ ی ُ لُن ْ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) از سازهای آرشه ای که به هیأت ویولون ولی از آن بزرگتر است و به هنگام نواختن ته آن در روی زمین قرار می گیرد و آن را مانند کمانچه می نوازند. صدای ویولون سل یک اکتاو بم تر از صدای ویولاست . (فرهنگ فارسی معین ).
ویولون سلفرهنگ فارسی عمیدویولون بزرگ که هنگام نواختن ته آن را بر زمین میگذارند و نوازنده در حالت نشسته مینوازد.
ویولونیستلغتنامه دهخداویولونیست . [ ی ُ ل ُ ](فرانسوی ، ص ، اِ) ویولون زن . ماهر در نواختن ویولون . رجوع به ویولون زن شود.
ویولون زنلغتنامه دهخداویولون زن . [ ی ُ لُن ْ زَ ] (نف مرکب ) ویولون زننده . نوازنده ٔ ویولون . ویولونیست .
ویولون سللغتنامه دهخداویولون سل . [ ی ُ لُن ْ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) از سازهای آرشه ای که به هیأت ویولون ولی از آن بزرگتر است و به هنگام نواختن ته آن در روی زمین قرار می گیرد و آن را مانند کمانچه می نوازند. صدای ویولون سل یک اکتاو بم تر از صدای ویولاست . (فرهنگ فارسی معین ).
ویولون سلفرهنگ فارسی عمیدویولون بزرگ که هنگام نواختن ته آن را بر زمین میگذارند و نوازنده در حالت نشسته مینوازد.