endorsedدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید شده، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، ظهرنویسی کردن، در پشت سند نوشتن
endorsingدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، ظهرنویسی کردن، در پشت سند نوشتن
endorsesدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید می کند، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، ظهرنویسی کردن، در پشت سند نوشتن
endorseدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید و امضا، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، ظهرنویسی کردن، در پشت سند نوشتن
صدقدیکشنری عربی به فارسیتصويب کردن , موافقت کردن (با) , ازمايش کردن , پسند کردن , رواداشتن , پشت نويس کردن , ظهرنويسي کردن , درپشت سندنوشتن , امضا کردن , صحه گذاردن