حثیلغتنامه دهخداحثی . [ ح َث ْی ْ ] (ع مص ) حثو. تحثاء. پاشیدن خاک . خاک پاشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || ریخته و پاشیده شدن خاک . (منتهی الارب ). نشستن خاک . || عطای اندک دادن . (زوزنی ).
حتیلغتنامه دهخداحتی . [ ح َت ْ تا ] (اِخ ) نام کوهی از عمان یا جبلة. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی ).
سَأَصْرِفُفرهنگ واژگان قرآنبه زودي باز خواهم داشت - به زودي منصرف خواهم کرد ( در عبارت "سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَاتِيَ ﭐلَّذِينَ يَتَکَبَّرُونَ فِي ﭐلْأَرْضِ " منظور اين است که خداوند متکبران را از فهم آياتش باز مي دارد )