ابرناکلغتنامه دهخداابرناک . [ اَ ] (ص مرکب ) بااَبر: آسمانی ، هوائی ، روزی ، شبی ابرناک . - ابرناک شدن هوا ؛ تَغیّم . تغییم . غیمومت . غیمومه . اغمام . اِغامه . تَرَبﱡد. تدجیج . تخیل .
وقعلغتنامه دهخداوقع. [ وُ ] (ع ص ) آبگیرناک . (منتهی الارب ): امکنة وقع؛ جاهای آبگیرناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
مستغدرلغتنامه دهخدامستغدر. [ م ُ ت َ دِ ](ع ص ) جای آبگیرناک . (منتهی الارب ). جایی که در آن غدیرها باشد. (اقرب الموارد). رجوع به استغدار شود.
استغدارلغتنامه دهخدااستغدار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به آب گیر شدن جای . (تاج المصادر بیهقی ).آبگیرناک شدن مکان : استغدر المکان . (منتهی الارب ).