آبکافتhydrolysisواژههای مصوب فرهنگستانگسسته شدن یک مولکول در واکنش با آب بهطوریکه بخشی از مولکول به هیدروکسیل آب و بخش دیگر آن به یون هیدروژن آب بپیوندد
آبکافتیhydrolyticواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به واکنشی که در آن یونهای هیدورژن و هیدروکسیل آب با یک ترکیب دیگر، دو گونۀ شیمیایی متفاوت ایجاد کند
کافتلغتنامه دهخداکافت . (مص مرخم ) کافتن . شکافتن : سپاهی که دارد سر از شه دریغبباید همی کافت آن سر به تیغ.رودکی (ص 1168).
کافتلغتنامه دهخداکافت . [ف ِ ] (اِخ ) سمجی است جای باش دزدان که در آنجا متاع خود را نگاه میدارند و فراهم آرند. (منتهی الارب ).
آبکافتیhydrolyticواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به واکنشی که در آن یونهای هیدورژن و هیدروکسیل آب با یک ترکیب دیگر، دو گونۀ شیمیایی متفاوت ایجاد کند
اسید چرب استرینشدهnon-esterified fatty acidواژههای مصوب فرهنگستاناسید چرب آزادشده از گلیسیریدها براثر آبکافت
آبکافتیhydrolyticواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به واکنشی که در آن یونهای هیدورژن و هیدروکسیل آب با یک ترکیب دیگر، دو گونۀ شیمیایی متفاوت ایجاد کند