آتشسپاریcremation, incremation, incineration, artificial heat decompositionواژههای مصوب فرهنگستانسوزاندن جسد مردگان
چال آتشسپاریcremation pitواژههای مصوب فرهنگستانگودالی که در آن آتشسپاری انجام میشد یا بقایای آتشسپاری در آن دفن میشد
هیمۀ آتشسپاریfuneral pyre, funeral pileواژههای مصوب فرهنگستانپشتهای از چوب و مواد سوختنی برای سوزاندن جسد
آتش سریلغتنامه دهخداآتش سری . [ ت َ س َ ] (حامص مرکب ) غضب بسیار. خشم سخت . نابردباری : مکن تیزمغزی و آتش سری نه زینسان بود مهتر لشکری . فردوسی .بگودرز فرمود پس شهریار [ کیخسرو ]که رفتی کمربسته ٔ کارزارچو لشکر سوی مرز توران بر
آتش سریفرهنگ فارسی عمیدتندخویی؛ خشمناکی؛ نابردباری: ◻︎ مکن تیزمغزی و آتشسری / نه زاینسان بُوَد مهتر لشکری (فردوسی: ۷/۵۵۶).
آتشسپاریcremation, incremation, incineration, artificial heat decompositionواژههای مصوب فرهنگستانسوزاندن جسد مردگان
آتشسپاریcremation, incremation, incineration, artificial heat decompositionواژههای مصوب فرهنگستانسوزاندن جسد مردگان
چال آتشسپاریcremation pitواژههای مصوب فرهنگستانگودالی که در آن آتشسپاری انجام میشد یا بقایای آتشسپاری در آن دفن میشد
هیمۀ آتشسپاریfuneral pyre, funeral pileواژههای مصوب فرهنگستانپشتهای از چوب و مواد سوختنی برای سوزاندن جسد