آتشنشانfireman1, firefighterواژههای مصوب فرهنگستانفردی که مسئولیت مهار و خاموش کردن آتش را بر عهده دارد
آتش نشانفرهنگ فارسی عمید۱. مٲمور آتشنشانی که وظیفۀ او خاموش کردن حریق و جلوگیری از آتشسوزی است.۲. دستگاه خاموشکنندۀ آتش که حاوی مواد شیمیایی میباشد.۳. [مجاز] از میان برندۀ شوق و هیجان.
آتش نشانفرهنگ فارسی معین( ~. نِ) (ص فا. اِمر.) 1 - مأموری که وظیفة او خاموش کردن حریق است . 2 - دستگاهی شامل مواد شیمیایی برای خاموش کردن حریق .
تجهیزات آتشنشانیfire fighting appliances, fire fightingequipment, FFE, fire appliancesواژههای مصوب فرهنگستانکلیة ابزارها و وسایلی که از آنها برای مهار آتش یا جلوگیری از گسترش آتشسوزی در شناورها استفاده میکنند
اردوی آتشنشانیfire campواژههای مصوب فرهنگستانمحلی برای استقرار و نگهداری وسایل آتشنشانی و پشتیبانی و ارائۀ خدمات به آتشنشانها متـ . پایگاه آتشنشانی base camp
شاهلولة آتشنشانیfire mainواژههای مصوب فرهنگستانلولة اصلی انتقال آب دریا به شناور برای خاموش کردن آتش