آذرآیینلغتنامه دهخداآذرآیین . [ ذَ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ چهارم از هفت آتشکده ٔ ایرانیان که بشماره ٔ هفت سیاره کرده بودند و بخوری که متعلق به آن کوکب بوده در آن میسوخته اند. و آن را آذرآبتین نیز ضبط کرده اند.
حذریانلغتنامه دهخداحذریان . [ ح ِ ] (ع ص ) مرد بیدار سخت با ترس و پرهیز. (منتهی الارب ). شدیدالفزع . (مهذب الاسماء).
آذریانلغتنامه دهخداآذریان . [ ذَ ] (اِخ ) امّتان آذرهوشنگ ، و گویند آذرهوشنگ پیغمبر نخستین است که بعجم مبعوث شد.
هذریانلغتنامه دهخداهذریان . [ هَِ] (ع ص ) بیهوده گوی بسیارسخن . || مرد شتاب سخن و سبک خدمت . (منتهی الارب ). رجوع به هذربان شود.
هفت آذرلغتنامه دهخداهفت آذر.[ هََ ذَ ] (اِخ ) هفت آتشکده ٔ معروف ایران قدیم : آذرمهر، آذرنوش ، آذربهرام ، آذرآیین ، آذرخرین ، آذربرزین ، آذرزردشت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رساله ٔ «شماره ٔ هفت و هفت پیکر نظامی » تألیف محمد معین ص 37 شود.
آتشکدهلغتنامه دهخداآتشکده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پرستشگاه مغان و جای آتش افروختن . بیت النار. بیت النیران . آتشگاه : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی . رودکی .</p