آزادیلغتنامه دهخداآزادی . (حامص ) عتق . حریت . اختیار. خلاف بندگی و رقیت و عبودیت و اسارت و اجبار. قدرت عمل و ترک عمل . قدرت انتخاب : به آزادی است از خرد هر کسی چنان چون ننالد ز اختر بسی . فردوسی .جانت آزادی نیابد جز بعلم و بندگی <b
آزادگیلغتنامه دهخداآزادگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حریت . جوانمردی . اصالت . نجابت . شرافت . مُرُوّت . مکرمت . (دستوراللغة). وارستگی . مردمی : همه آزادگی و همت توقهر کرده ست مر کیانا را. خسروانی یا خسروی .<
آزادیفرهنگ فارسی عمید۱. آزاد بودن؛ رها بودن از قیدوبند؛ زندانی یا اسیر نبودن.۲. رهایی؛ خلاصی.۳. حق انجام دادن افکار و خواستهها بر اساس ارادۀ خود.۴. جوانمردی.۵. گسستگی از تعلقات؛ وارستگی: ◻︎ نعمتی بهتر از آزادی نیست / بر چنین مائده کفران چه کنم (خاقانی: ۲۵۲).۶. [مقابلِ بندگی] [قدیمی] بنده ن
امیرمجاهدلغتنامه دهخداامیرمجاهد. [ اَ می م ُ هَِ ] (اِخ ) از سران بختیاری در جنگهای آزادی خواهان بود. (از یادداشت مؤلف ).
لیاخفلغتنامه دهخدالیاخف . [ خ ُ ] (اِخ ) صاحب منصب قزاق که مجلس شورا را او بمباران کرد به امر محمد علی شاه ، و عده ای از آزادی خواهان را بکشت .
ژرژلغتنامه دهخداژرژ. [ ژُ ] (اِخ ) داوید للوید. سیاستمدار انگلیسی . مولد بسال 1863 م . در منچستر. وی رئیس حزب آزادی خواهان و نخست وزیر کابینه ٔ ائتلافی از 1916 تا 1922 بود.
رمانتیسمفرهنگ فارسی عمیدمکتبی هنری و ادبی که در نیمۀ دوم قرن هجده و دهههای اول قرن نوزدهم در اروپا رواج داشت و با تکیه بر اصول فردگرایی و آزادی، خواهان بازنمایی احساسات درونی، عواطف شخصی، و زندگی مردم عادی بود؛ رمانتیسیسم.