آزمایشگر پروازیflying testbedواژههای مصوب فرهنگستانهواگَردی که انواع سامانهها و تجهیزات برای آزمایش روی آن نصب شود متـ . آزمایشگر
آزمایشگرلغتنامه دهخداآزمایشگر. [ زْ / زِ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) ممتحِن . آزماینده . مجرِّب : بدان خانه ٔ باستانی شدم بهنجار چون آزمایشگری .منوچهری .
آزمایشگرلغتنامه دهخداآزمایشگر. [ زْ / زِ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) ممتحِن . آزماینده . مجرِّب : بدان خانه ٔ باستانی شدم بهنجار چون آزمایشگری .منوچهری .
آزمایشگرلغتنامه دهخداآزمایشگر. [ زْ / زِ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) ممتحِن . آزماینده . مجرِّب : بدان خانه ٔ باستانی شدم بهنجار چون آزمایشگری .منوچهری .
خلبان آزمایشگرtest pilotواژههای مصوب فرهنگستانخلبانی که هواگَرد را پس از تولید یا تعمیرات زمانبندیشده آزمایش کند