آستانهلغتنامه دهخداآستانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام محلی در راه لاهیجان و رشت میان بازگوراب و گورکا، در 561400گزی طهران . مشهد سیّد جلال الدین اشرف بن موسی الکاظم . || نام قریه ای بدامغان دارای معدن ذغال سنگ .
آستانهلغتنامه دهخداآستانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آستان . حضرت . جناب . عتبه . ساحت . وصید. فناء. درگاه . کریاس . سدّه . گذرگاه . کفش کن . اَستانه : بهشت آئین سرائی را بپرداخت ز هرگونه در او تمثالها ساخت ز عود و چندن او را آستان
هشتگانهلغتنامه دهخداهشتگانه . [ هََ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) هشتگان . هشتم . منسوب به هشت . (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگان شود.
استانهلغتنامه دهخدااستانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی استان است که جای خواب و آرامگاه باشد. (برهان ) (جهانگیری ) : گوئی از توبه بسازم خانه ای در زمستان باشدم استانه ای . مولوی . || عتبه . جناب .
استانهلغتنامه دهخدااستانه . [ اِ ن َ ] (اِخ ) ناحیه ای بخراسان و یاقوت گوید گمان برم از نواحی بلخ است . (معجم البلدان ).
چراغهای آستانه باندrunway threshold lightsواژههای مصوب فرهنگستانچراغهایی که در ابتدای باند پرواز نصب شدهاند
نشانفرست درونیinner marker beacon, inner markerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نشانفرست سامانة فرود با دستگاه که در نزدیکی آستانة باند نصب میشود
منطقۀ فرودتماسtouchdown zone, touchdown areaواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای از باند پرواز به فاصلۀ حدود 150 متر از آستانۀ باند که خلبان در آن اقدام به فرودتماس میکند
نشانفرست میانیmiddle marker beacon, middle markerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نشانفرست سامانة فرود با دستگاه که در حدود یککیلومتری آستانة باند، همراستا با محور مرکزی باند، نصب میشود
نشانفرست بیرونیouter marker beacon, outer markerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نشانفرست سامانة فرودبا دستگاه که در حدود 3/8 کیلومتری آستانة باند، همراستا با محور مرکزی باند، نصب میشود