لغتنامه دهخدا
اشتیاق . [ اِ ] (ع مص ) آرزومند چیزی شدن . یقال : اشتاقه و اشتاق الیه . (منتهی الارب ). آرزو. آرزومندی . میل . شوق . رغبت بسیار. بویه . شیفتگی . دلبستگی به کسی : حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می نوشت طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود.<p c