آشکارساز داغی سرمحورhot-box detectorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای الکتریکی برای اندازهگیری دمای نسبی جعبۀ سرمحور (bearing) خطنوردها که در کنار خطوط اصلی راهآهن در نقاط خاص نصب میشود
آشکارسازلغتنامه دهخداآشکارساز. [ ش ْ / ش ِ ] (اِمرکب ) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میسازد. (فرهنگستان ).
آشکارسازفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
آشکارساز تشدیدیresonant detectorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آشکارساز تابش الکترومغناطیسی که فقط بسامدهای خاصی را که به تشدید در آن منجر میشوند آشکار میکند
آشکارساز ذراتparticle detectorواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای تشخیص ذرات پرانرژی و تعیین ویژگیهای فیزیکی آنها
سامانۀ آشکارساز داغی سرمحورhot-box detector systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای مرکب از آشکارساز داغی سرمحور و نشانکها/ سیگنالهای نوری و رادیوییای که برای آگاهی مسئولان ایمنی قطار از داغی سرمحور ارسال میشود
آشکارسازلغتنامه دهخداآشکارساز. [ ش ْ / ش ِ ] (اِمرکب ) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میسازد. (فرهنگستان ).
آشکارسازفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
آشکارسازلغتنامه دهخداآشکارساز. [ ش ْ / ش ِ ] (اِمرکب ) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میسازد. (فرهنگستان ).
آشکارسازفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
مدار آشکارسازdetector loopواژههای مصوب فرهنگستانمداری حلقوی که برای آگاهی از عبور وسایل نقلیه در سطح سوارهرو تعبیه شود