آشکارساز لبهedge detectorواژههای مصوب فرهنگستانعملگری برای مشخص کردن آن نواحی از تصویر که تغییر ناگهانی در درجۀ خاکستری دارند
آشکارسازلغتنامه دهخداآشکارساز. [ ش ْ / ش ِ ] (اِمرکب ) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میسازد. (فرهنگستان ).
آشکارسازفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
آشکارساز تشدیدیresonant detectorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آشکارساز تابش الکترومغناطیسی که فقط بسامدهای خاصی را که به تشدید در آن منجر میشوند آشکار میکند
آشکارساز ذراتparticle detectorواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای تشخیص ذرات پرانرژی و تعیین ویژگیهای فیزیکی آنها
آشکارسازی لبهedge detectionواژههای مصوب فرهنگستانتعیین وجود و آشکارسازی شکل و موقعیت لبۀ عارضه در یک تصویر
آشکارسازلغتنامه دهخداآشکارساز. [ ش ْ / ش ِ ] (اِمرکب ) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میسازد. (فرهنگستان ).
آشکارسازفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
آشکارسازلغتنامه دهخداآشکارساز. [ ش ْ / ش ِ ] (اِمرکب ) اسبابی که وجود جریانهای برق مغناطیسی را ظاهر میسازد. (فرهنگستان ).
آشکارسازفرهنگ فارسی عمیددستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
مدار آشکارسازdetector loopواژههای مصوب فرهنگستانمداری حلقوی که برای آگاهی از عبور وسایل نقلیه در سطح سوارهرو تعبیه شود