آغیشلغتنامه دهخداآغیش . (از یونانی ، اِ) به معنی طاهر به یونانی ، فنجنکشت . (مخزن الادویه ). رجوع به آغلیس شود .
اغزلغتنامه دهخدااغز. [ اَ غ َزز ] (اِخ ) کمیل بن اغز. بربری است . (منتهی الارب ). کمیل بن اغز، معروف است . (شرح قاموس ). و اغز اصل کلمه غز است . (یادداشت بخط مؤلف ). کلمه ایست که مسلمانان ، قبیله ٔ ترک اغز را بدان می نامیدند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ذیل کلمه ٔ غز). و رجوع به دائرةالمعارف ا
اغزلغتنامه دهخدااغز. [ اُ ] (اِخ ) طائفه ای از ترکمانان که در شمال دریاچه ٔ ارال و حدود مصب رودهای سیحون و جیحون و دشت میان دریای ارال و خزر سکنی داشتند.و سپس جمعی از آنان را سامانیان در بلاد شمال ماورأالنهر جای دادند و سلجوقیان عشیره ای از همین قبیله اند و همچنین ترکان عثمانی عشیره ٔ کوچکی
آغنسلغتنامه دهخداآغنس . [ ن ُ ] از یونانی ویتکس آگنوس . پنج انگشت . فنجنکشت . بنطافلن . بنطاباطیس . بنطاطومن . بنطادقطولن . ذو خمسة اوراق . ذو خمسة اصابع. دل آشوب . سکسنبویه . فقد. فقده . سیسبان . اثلق . فنطافلون . و آغلیس و آغیش مصحف این کلمه است .