لغتنامه دهخدا
آغ و داغ . [ غ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، آغ و داغ چیزی یا کسی بودن ؛ سخت خواهان و شیفته ٔ او بودن . عاشق غاش کسی یا چیزی بودن . || (اِ مرکب ، از اتباع ) آغ و داغش درآمده بودن ؛ سخت لاغر و نزار شده بودن چنانکه یک یک استخوانهای او بچشم توان دیدن .