آفگانهلغتنامه دهخداآفگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) اَفگانه . فگانه . آبگانه . جنین سقطشده .- آفگانه کردن ؛ بچه افکندن : شکم حادثات ِ آبستن از نهیب تو آفگانه کند.مسعودسعد.
آفگانهفرهنگ فارسی عمیدجنین که پیش از موقع سقط شود؛ بچۀ نارسیده.⟨ آفگانه کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بچه سقط کردن؛ بچه افکندن: ◻︎ شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد: ۴۳۲).
آفگانهفرهنگ فارسی معین(نِ)(اِمر.)بچة نارسیده ، جنین که پیش از موقع از شکم زن یا حیوان ماده سِقْط شود.
افانیهلغتنامه دهخداافانیه . [ اَ ی َ ] (ع اِ) گیاهی است . ج ، اَفانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نباتی است . (مهذب الاسماء). رجوع به افانی شود. || سگ انگور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
افگانهلغتنامه دهخداافگانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) بچه ٔ نارسیده و ناتمام را گویند که از شکم انسان و دیگر حیوانات افتد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). بچه ٔ آدم یا حیوان که از شکم افتاده باشد. (مجمعالفرس ). آفکانه . (شرفنامه ٔ منیری
عفونةلغتنامه دهخداعفونة. [ ع ُ ن َ ] (ع مص ) پوسیده شدن در نم . (تاج المصادر بیهقی ) گنده شدن و پوسیده شدن در نم . (دهار). بدبوی و گنده شدن چیزی . (آنندراج ). عَفَن .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عفن و عفونت شود. || (اِمص ) دلگیری هوا. (منتهی الارب ).
افکانهلغتنامه دهخداافکانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) همان آفگانه یعنی بچه ٔ نارسیده که از شکم انسان و حیوان دیگر بیفتد. افگانه . رجوع به آفگانه و افگانه شود.
افکانه کردنلغتنامه دهخداافکانه کردن . [ اَ ن َ / ن ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) افگانه کردن . رجوع به افگانه شود.