آلودهگرpolluterواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] شناوری که از آن مواد خطرناک به آب یا هوا وارد میشود [مهندسی محیطزیست و انرژی] فرد حقیقی یا حقوقی که باعث آلودگی محیط شود
الادر بالالغتنامه دهخداالادر بالا. [ اَ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دره . گرمسیر. و 40 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه د
الادر پائینلغتنامه دهخداالادر پائین . [ اَ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. گرمسیر است و ده تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پهلودارلغتنامه دهخداپهلودار. [ پ َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ پهلو. || چرب پهلو. || که بکسان و نزدیکان و چاکران خود نعمت و مال رساند. که نوکران او از او بسیار منتفعشوند. منفعت رسان . (برهان ). سودرسان . نافع. کریم و جوانمرد. (آنندراج ): آقائی پهلودار؛ که نفع او بچاکران و نزدیکان برسد. که بزیردستان خو