خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
priming
آمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند تسهیل یا مهار پردازش بعدی براثر تجربۀ اخیر یک محرک
-
واژههای مشابه
-
آمایش اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← اَبرآمایی
-
repetition priming
آمایش تکرار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی آمایش که در آن عرضۀ محرک حسّی خاصی موجب افزایش شناسایی آن محرک یا مشابهش در آزمونهای بعدی میشود
-
thermal conditionin,
آمایش گرمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فراوری لجن ازطریق عملیات گرمایی متـ . آمایش گرمایی لجن thermal sludge conditioning
-
wheat conditioning, wheat tempering
آمایش گندم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خیس کردن گندم با آب و مرطوب نگه داشتن آن برای مدتی کوتاه، به قصد فراوری بهتر آرد
-
meat conditioning
آمایش گوشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن گلیکوژن موجود در ماهیچههای حیوانات ذبحشده به لاکتیکاسید تبدیل میشود و بافت گوشت بهبود مییابد
-
sludge conditioning
آمایش لجن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تصفیۀ لجن مایع قبل از آبگیری آن برای تسریع و تسهیل آبگیری که معمولاً با افزودن مواد شیمیایی انجام میشود
-
semantic priming
آمایش معنایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی آمایش که در آن عرضۀ یک واژه یا نشانه، تفسیر واژه یا نشانهای دیگر با معنایی مرتبط را تحت تأثیر قرار میدهد
-
آمایش گرمایی لجن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← آمایش گرمایی
-
conditioned wheat
گندم آمایششده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گندمی که آن را برای فراوری بهتر آرد مرطوب میکنند و برای یکنواخت شدن رطوبت در لایههای خارجی آن، مدتی نگه میدارند
-
wheat conditioning time
زمان آمایش گندم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] زمان لازم برای نگهداری گندم برای آمایش
-
جستوجو در متن
-
ammoniation 1
آمونیاکدار شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] آمایش یا ترکیب شدن با آمونیاک
-
ammoniation 2
آمونیاکدار کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] آمایش یا ترکیب کردن با آمونیاک