آمودریالغتنامه دهخداآمودریا. [ دَرْ ] (اِخ ) نام باستانی جیحون ، و آن رودیست میان خراسان و ماورأالنهر و یونانیان آن را به نام اوقسوس یاد کرده اند. آمو. جیحون . رود. ورز. آب . النهر. آمل . آمون . آبهی .
دریای آمویهلغتنامه دهخدادریای آمویه . [ دَرْ ی ِ ی َ ] (اِخ ) آمودریا. رود جیحون . رجوع به آمودریا و آمویه (رود) در ردیفهای خود شود.
پترآلکساندروسکلغتنامه دهخداپترآلکساندروسک . [ پ ِ رُ ل ِ رُ ] (اِخ ) یکی از قلاع ترکستان روس ، مرکز ایالت آمودریا در نزدیکی آمودریا تقریباً مقابل شهر خانکا .
سالی نویالغتنامه دهخداسالی نویا. [ ن ُ وِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از تاتار که در شمال آمودریا سکنی داشته اند. رجوع به ذیل تاریخ رشیدی حافظ ابرو ص 64 شود.
تورانفرهنگ نامها(تلفظ: turān) (در قدیم) قلمرو فرمانروایی تورانیها در شاهنامه و آثار کهن دیگر شامل محدودهای آن سوی آمودریا (جیحون) ؛ (در اعلام) از اسامی خاص زنان .