اناثاًلغتنامه دهخدااناثاً. [ اِ ثَن ْ ] (ع ق ) مادینه . زنینه . مقابل ذکوراً. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اِناث و اُناث شود.
حناطیلغتنامه دهخداحناطی . [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) جماعتی از مردم طبرستان که ظاهراً اجدادشان بیع و شرای گندم داشتند. (الانساب ).
حناطیلغتنامه دهخداحناطی . [ ح َن ْ نا ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به حناط. گندم فروش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بایع حنطة. (اقرب الموارد). || غله فروش . (ناظم الاطباء).